لئو=خواب نوبت کادو ها رسیده
سوکی=اخجونم من این لحظه رو خیلی دوس دارم
مایکی=عشقم کادوتو وا کن
سوکی کادو رو باز کرد یه سگ و یه موبایل صورتی ناز توش بود
سوکی=عشقم مرسی
سوکی همه کادو ها رو باز کرد وقتی تموم شد یه نور سفید تمام خون رو فرا گرفت
ناتالی=وایییییی این چیه
یه پریه خیلی ناز وخوشگل امد و گفت
تینا(همون تینا خودمون)=سلام دوستان گلم من فرشته ای هستم که به شما کار های اشتباهتونو بگم
کیم=وایییی تو.......
رافاعل=برو بابا همه اینا خوابه
تینا=ساکتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
دان=سلام خانم خوش امدین
تینا=بچه ها چرا الان 2 تا از دوستان شما کنرتون نیستن؟
سوکی=اخه اونا دوستا خوبی نیستن
تینا=ولی شما باید از اونا خوشتون بیاد واز دل اونا ناراحتی رو دربیارین
لئو=بله خانم ما به اونا هم حق میدیم
همه گفتن باشه ولی امیرتتلو و شقایق....................
برا بقیش نظر بدین
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:ببخشید
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)

پاسخ:وب چی شد
.gif)
.gif)
پاسخ:چی کار کنم باشه دفعه دیگه زیاد مینویسم
